دل دیدنی های شهر سرب و سراب(۶۷)

من كسانی را دیدم كه هویت خود را درون یك بطری دربسته نهادند و در دل اقیانوسی رها كردند تا گم شوند و از هستی نامطلوب خود رها شوند. 

من كسی را دیدم كه هرگاه به قفل بسته« غیرممکن» می رسید، آن را با کلید « اراده» می گشود؛ بنابراین در قاموس او واژه « نمی توانم» نبود. 

من انسان هایی را دیدم که شکم های گرسنه خود را عامل نادانی خود می دانستند؛ اما در پشت پرده  آنجا كه دیگر شكمی در كار نبود، تاریخ روایتی دیگر می نگاشت و در برابر دل و دیده شان می گذاشت. 

من بیرون از قلمرو گمان های زورگویانه خویش، هستی مستقل و رهاشده پدیده هایی را دیدم . از آن پس باور كردم كه دنیا همیشه برابر با گمان من نیست. 

من « آزادی » را نجات یافتن از زندان دیدم ، ولی « رهایی » را نجات یافتن از زندان خویشتن یافتم. 

ادامه دارد... 

                            شفیعی مطهر



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : شنبه 12 شهريور 1390 | 7:37 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |